دل نوشته های من برای دلبندم

مامان یه فرشته به نام آرسین

اولین تجربه عکاسی

پسر گلم دیروز برای اولین بار بردمت عکاسی.2تا عکس به مناسبت 3ماهگیت گرفتم. هر ماه باید ببرمت دوس دارم  لحظه لحظه قد کشیدنت رو ثبت کنم. دوربین گوشیمم که ب درد نمیخوره پس باید ببرمت عکاسی. هنوز خونه مادرجونیم. خیلی خسته ام. از همه اطرافیانم دلم گرفته احساس میکنم انقدی که من دوسشون دارم و بهشون اهمیت میدم اونا نمیدن. انقدی ک من ارزش قائلم براشون... عزیزم شاید تو اینا رو تجربه نکنی. یعنی حتما برا توام پیش میاد ولی امیدوارم زیاد پیش نیاد. 
7 مهر 1398

3

مامان امروز 5مهر ماه وتو 3ماه و 5روزه ای. خیلی وقته باهام بازی میکنی میخندی ولی امروز که من قربون صدقه ات میرفتم تو غش غش میخندیدی. یه بارم جلو آینه بازی کردیم دستتو میزدم ب آینه و میگفتم آینه، با صدای بلند میخندیدی. بیچاره بابایی این لحضه ها رو از دست داد. دوری از ما براش سخته. تا آخر ماه احتمالا میریم خونمون، باباییت گناه داره زیاد تنها موند. مامان تو هر روز بزرگتر میشی و من هر روز بیشتر احساس مسئولیت میکنم. کاش بتونیم خوب تربیتت کنی. دلم میخواد قبل از هر چیزی تو زندگیت روان سالم داشته باشی. دلم میخواد کاستی های که من داشتم رو تو نداشته باشی. دلم میخواد اعتماد ب نفس خوبی داشته باشی. من قبلنا خ خجالتی بودم. خجالت میکشیدم تو جمع حرف بزنم و ا...
6 مهر 1398
1